با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Fall Out

American: ˈfɑːlˈaʊt British: fɔːlaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb B2
دعوا کردن، مشاجره کردن
phrasal verb
اتفاق افتادن، رخ دادن
phrasal verb
(نظام و ارتش) از خط خارج شدن، از صف بیرون رفتن
phrasal verb
(مو و دندان و غیره) افتادن، ریختن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fall out

  1. verb argue
    Synonyms: altercate, bicker, clash, differ, disagree, fight, quarrel, spar, squabble
    Antonyms: agree, concur
  2. verb come to pass
    Synonyms: befall, chance, happen, occur, result, take place, turn out

ارجاع به لغت fall out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fall out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fall out

لغات نزدیک fall out

پیشنهاد بهبود معانی